Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-04-28@15:00:40 GMT

آرزویم بود کربلا را به خانه بیاورم

تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۳۸۷۷۳

آرزویم بود کربلا را به خانه بیاورم

  مادرش هم که موقع نامگذاری دخترک زورش به کسی نمی‌رسیده، حالا قند توی دلش آب ‌شده بود. اصلا بیا خودت بخوان: «بعد از آن اگر بچه‌ها یا مادرم او را اشتباهی میترا صدا می‌کردند، زینب جواب نمی‌داد. آنها هم مجبور می‌شدند اسم جدیدش را صدا کنند. من اسم میترا را خیلی زود از یاد بردم، انگار که از روز اول اسمش زینب بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همیشه آرزویم بود که کربلا را به خانه بیاورم و اسم تک‌تک بچه‌هایم بوی کربلا بدهد. اما اختیاری از خودم نداشتم. به خاطر خوشحالی مادرم و رضایت شوهرم، دم نمی‌زدم و حرف‌هایم را در دلم می‌ریختم. زینب کاری کرد که من سال‌ها آرزویش را داشتم. با عشق، او را زینب صدا می‌کردم. بلند صدایش می‌کردم تا اسمش در خانه بپیچد. جعفر و مادرم هم مثل بقیه تسلیم خواسته او شدند. بین اسم‌های اصیل ایرانی بقیه بچه‌ها، اسم زینب بلند شد و روی همه آنها سایه انداخت. زینب یک باردیگر کربلا را به من گره زد.»
اراده، اراده... اگر قرار بود یک نام روی زندگی این دختر بگذارم، می‌گفتم «اراده»! به قول نسل شما اراده اگر تصویر بود...
آدم انگشت به دهان می‌ماند از این همه خودسازی، برنامه‌ریزی، فعالیت. لابد فکر می‌کنی خانواده‌اش خیلی خاص و مرفه و تحصیلکرده بوده‌اند. نه جانم، بیا تا برایت بیشتر تعریف کنم. میترا کمایی یا همان زینب قصه ما ششمین فرزند یک خانواده ۹ نفره آبادانی است. پدرش جعفر، کارگر شرکت نفت بوده و مادرش کبری، خانه‌دار و بی‌سواد. تمام پنج خواهر و برادر قبل از خودش در خانه‌های اجاره‌ای به دنیا می‌آیند و وقتی مادرش او را باردار بوده، بالاخره یک خانه شرکتی دو اتاقه به آنها می‌دهند. برای همه معلوم می‌شود که قدم این توراهی حسابی خیر است. 
زینب از همان بچگی عاشق خدا و پیغمبر(ص) واهل‌بیت(ع) بود. شاید به نظرت خیلی عادی باشد اما حواست هست که داریم از سال‌های قبل از انقلاب صحبت می‌کنیم؟ یعنی روزگاری که خارجی‌ها در بهترین محله‌های آبادان زندگی می‌کردند، دخترها بدون حجاب به مدرسه می‌رفتند و خبری از منبر و مجلس و سخنرانی مذهبی نبود. 
این دختر لاغر و ضعیف‌جثه ما، بسیار هم بامحبت و مهربان بوده و بیشتر از تمام اهل خانه هوای مادرش را داشته، طوری که مادرش می‌گوید از تمام بچه‌هایش فقط زینب سهم او بوده. اگر مادرت این جمله را درباره تو بگوید، چه حالی می‌شوی؟ من که باید شانس بیاورم ذوق مرگ نشوم. 
خلاصه که زینب از تمام ساعت‌های شبانه‌روز برای یادگیری و تلاش و کمک به بقیه استفاده می‌کرده. مثلا به کلاس احکام می‌رفته، تئاتر تمرین می‌کرده، لباس‌های برادرانش را می‌شسته. می‌رسیم به انقلاب و شوری که در دل همه به‌پا کرده بود. فکر می‌کنید میترا، ببخشید زینب ما می‌توانسته آرام بنشیند؟ او که دو سال قبل از انقلاب باحجاب شده بود، چادرش را تنگ می‌گرفته و در تظاهرات شرکت می‌کرده. در مدرسه هم با درست کردن روزنامه‌دیواری، قرآن خواندن سر صف و درگیری با کمونیست‌ها‌‌، پای کار انقلاب ایستاده بوده. حتی یکی دو بار از مجاهدین خلق و دخترهای گروهکی کتک هم خورده! در عالم مادر فرزندی یک چیزی بپرسم؟ تو چقدر حاضری پای عقایدت بایستی و بجنگی؟
از بد روزگار تا آمد شیرینی پیروزی انقلاب را بچشد و خستگی درکند، یک روز صبح با صدای وحشتناک هواپیماهای عراقی از خواب بیدار شد و دید جنگ شده. می‌توانی تصورش را بکنی؟ دشمن رسیده پشت دیوارهای شهر، برق شهر قطع شده، غذا پیدا نمی‌شود، بیمارستان‌ها پر از زخمی و مجروح است. تمام خواهرها و برادرهایش از صبح در مسجد، بیمارستان و نمی‌دانم کجا و کجا مشغول کمک و دفاع از شهر شدند. خودش هم از صبح می‌رفت جامعه معلمان برای امدادرسانی. همه‌شان گرسنگی و تشنگی را تاب می‌آوردند اما حاضر نبودند آبادان را ترک کنند. آبادان برای‌شان بهشت بود، وطن بود، جان بود. 
رفتن‌شان از آبادان خیلی ماجرا دارد که من برایت نمی‌گویم و حتما خودت باید بخوانی. فقط یادت باشد خداحافظی‌شان با خانه، پا گذاشتن‌شان در غربت اصفهان، قد کشیدن و پر باز کردن زینب در شاهین‌شهر را یکباره سرنکشی. مثل یک فنجان چای داغ، جرعه جرعه بنوش که می‌ترسم نه فقط زبانت، بلکه دلت هم بسوزد. اگر گفتی کنار این چای تلخ و لب‌سوز چه چیزی می‌چسبد؟ بیا، خود زینب عزیز قندانی درست کرده پر از برنامه‌های خودسازی، بردار تا کامت شیرین شود، تا مزه‌اش بپیچد در تمام زندگی تازه و قشنگت عزیز نوجوانم. خیلی هم برندار. قند زیاد ضرر دارد. 
این راهم بگویم که این کتاب ۲۲۰صفحه‌ای کامل شده کتاب راز درخت کاج است که درسال۸۸ ازهمین نویسنده یعنی خانم معصومه رامهرمزی باز هم توسط انتشارات آوای کتاب‌پردازان منتشر شده بود.

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: کتاب کتابخوانی کربلا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۳۸۷۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلم| زن فلسطینی که خانه ویران‌شده‌اش را جارو می‌کند

فیلم| زن فلسطینی که خانه ویران‌شده‌اش را جارو می‌کند

دیگر خبرها

  • پیشرفت ۷۵ درصدی پروژه احداث فرودگاه بین المللی کربلا
  • وعده صادق نمایشی از قدرت مکتب کربلا بود
  • تعلیق تمام مسابقات لیگ ۲ به دلیل ضرب و شتم داور
  • خانه ای از جنس مارشمالو (عکس)
  • فعالیت ۲۹ موکب همدان در ایام اربعین در نجف و کربلا
  • از مشهد تا کربلا با پای دل در طولانی‌ترین پیاده‌روی اربعین
  • فیلم| زن فلسطینی که خانه ویران‌شده‌اش را جارو می‌کند
  • لوکیشن «خانه به دوش» پس از ۲۰ سال
  • انتظار ۹ ساله تمام شد/ پرواز حجاج استان سمنان در آسمان سرزمین وحی
  • دفاع مقدس برگرفته از تاسوعا و عاشورای حسینی است/ عملیات وعده صادق نتیجه خون شهداست